شاید دلایل مهم و امنیتی و یا بزرگترانهای وجود داشته باشد که یک کاری همچنان پروندهاش برای سالها، باز بماند اما شاید به جدّ گفت که هیچ مشخص و قابل قبول برای همه، برای این سوال که «چرا پرونده حاج احمد متوسلیان، همچنان باز مانده است» و تلاشهای جدی برای مشخص شدن و خاتمه وضعیتی که الان هست، نیست، وجود ندارد.
به نظر من، شاید بتوان فصل و استعاره جدیدی در ادبیات دیپلماسی، با وام گرفتن از وضعیت ارتباطات دوست دختری دوست پسری، ایجاد کرد، تحت عنوان
«دیپلماسی عشقم کجایی؟»
هر فرد و هر رابطه منحصر به فرد است؛ با این حال، برخی از دلایل احتمالی که ممکن است یک دوست پسر، گهگاه به دوست دختری که به اندازه یک همسر، به او نیاز ندارد، پیام بدهد «عشقم کجایی؟» میتواند شامل موارد زیر باشد:
- محبت و ارتباط: دوست پسر ممکن است به انواع دلایل ممکن (مانند خاطراتی که با او دارد، آپشنهای منحصر به فردی که دوست دخترش دارد و…) دلتنگ دوست دخترش شود و بخواهد با او ارتباط برقرار کند. ارسال یک پیام مانند «عشقم کجایی» میتواند به او کمک کند تا آن خاطراتی که با او داشته، دوباره زنده شود؛ اما در همین حد و نه بیشتر؛ یعنی اگر در پاسخ، آن پسر پیامی دریافت کند که فلان جا هستم، احتمالا در این تایپ از ارتباط، به همین جمله که خوش بگذره، بسنده کند و نرود در فلان جا و منتظر او نماند
- حسادت یا حس مالکیت: به انواع دلایلی که وجود و دوست پسر، دوست دختر خود را به عنوان همسر خود، انتخاب نمیکند اما با این حال، ممکن است از روی حسادت که از دیدن یک صحنه عاطفی و یا عاشقانه در دور و اطراف خود دیده یا حس مالکیتی که به دوست دختر دارد، به او پیام دهد “عشقم کجایی؟”؛ احتمالا او صرفا میخواهد مکان دوست دختر خود را زیر نظر داشته باشد و مطمئن شود که کسی با او وقت نمیگذراند و نه دلایل دیگر مثل اینکه نگران او باشد یا بخواهد به او سر بزند.
- برنامهریزی: دلیل دیگری که به ذهنم میرسد این است که ممکن است دوست پسر به دوست دخترش پیام ارسال کند تا برنامههای خود را با زمان و مکانی که دوست دخترش در آنجا است، هماهنگ کند، حالا یا مطمئن شود که او دیر میرسد و میتواند به کارهای کثیف خود ادامه دهد و یا دیر میرسد و میتواند او را برای جشنی که برای او گرفته، سوپرایز کند.
اگر صادقانه و آشکارا، ارتباط بین افراد، مشخص بود، شاید فکرهای مختلف به ذهن افراد نمیآمد اما در پیچیدگی دنیای روابط انسانی، اگر موقعیتی وجود دارد که یک فرد به طور مداوم پیامهایی از جنس «عشقم کجایی؟» میفرستد بدون آنکه توجه واقعی یا نگرانی اساسی برای سلامتی فرد دیگر نشان دهد، فکرهای خوبی در مورد این پیامها، نمیتوان داشت.
وضعیتی که در مورد پرونده حاج احمد متوسلیان وجود دارد و هرساله یک صفحهی جدید به آن اضافه میشود، در ابتدا که بحث عدم پیگیری جدی وجود داشت و تا سالها به طور رسمی و جدی این ابراز نگرانی به دنیا مخابره نمیشد زیرا ایران یک دیپلمات را فرستاده بود که قبل از دیپلمات بودن، یک فرمانده نظامی موثر در یکی از مهمترین جنگهای فیزیکی (به نظرم مهمترین جنگِ واقعی ایران، جنگ ایمان و کفر و جنگ مستضعف با مستکبر است) و این شاید از نظر قوانین بین الملل، ایراداتی به آن وارد میشد، بعد از سالها، افرادی خبرهای جسته و گریخته میدادند که ممکن است در زندانهای فلان جا باشد، اما اطلاعات تکمیلی در این مورد پیدا نشد؛ بعد از مدتها عدهای گفتند در همان سال در فلان محل نگهداری گروگانها، حاج احمد شهید شدند و محل دفن او را هم میدادند اما باز، نه تفحصی به طور جدی و اعلام عمومی و رسمی، اتفاق افتاد و نه مورد دیگری رخ داد؛ سالهای بعد هم افراد کادو و هدیه برای خانوادهی حاج احمد به مناسبتهای مختلف میآوردند و در صفحهی اول «تقدیم به خانواده شهید حاج احمد متوسلیان» مینوشتند و بعد از پیگری خبرگزاریها و یا افراد، عذرخواهی میکردند. امسال هم که آمدند اعلام کردند که احمد متوسلیان شهید شده و شاید به زعم خودشان، شکافی که بین مردم و دین و حاکمیت پیش آمده، با تشیع پیکر یک فرمانده دوران دفاع مقدس، میتواند ترمیم شود و آن تاریخ را بهترین زمان دیدند و اعلام کردند اما چند روز بعد فهمیدند که محاسبات ذهنیشان شاید اشتباه بوده و میتوان از این برگ برنده در جاها و موقعیتهای بحرانیِ دیگر، استفاده کرد و برای nمین بار، تکذیب شد.
در کل، حواسمان به افرادی که صرفا برای رفع یکی از آن مواردی که بالاتر ذکر کردم، هدف خاص دیگری ندارند و به مسائل با دید «عشقم کجایی؟» نگاه میکنند و هدفشان لاس زدن با فرایندها (اعم از ازدواج، مشخص شدن و اتمام پروژه، خاتمه یک پرونده دیپلماسی، مشخص شدن یک پرونده اقتصادی، تصویب یا عدم تصویب شفافیت در تصمیمگیری و…)است، باشد!
فتأمل!