[!قرار هست چی رو بررسی کنیم؟] چگونه نهادها ما را از معنا تهی کردند؟

مقدمه

در بسیاری از جوامع امروزی، احساس بی‌اعتمادی، بی‌تعلقی و بی‌معنایی در حال گسترش است. مردم دیگر نه به نهادهای رسمی اعتماد دارند، نه به روابط سنتی گذشته، و نه حتی به مفاهیم مشترک و پیوندهای انسانی که زمانی جامعه را سر پا نگه می‌داشت. برخی معتقدند بدون نهادهای رسمی، جامعه دچار فروپاشی می‌شود؛ اما عده‌ای دیگر می‌پرسند:

اگر این نهادها خودشان پوسیده و بی‌معنا شده‌اند، آیا نگه داشتنشان فقط تأخیر در فروپاشی نیست؟

این متن با تکیه بر سه‌گانه‌ای از نهادهای اجتماعی، تلاش می‌کند تصویری روشن‌تر از وضعیت امروز ارائه دهد:

  • نهادهایی که از دل مردم زاده شدند
  • نهادهایی که برای پشتیبانی شکل گرفتند
  • نهادهایی که وظیفه‌ی نظم و کنترل دارند و همه‌ی آن‌ها امروز در معرض بحران‌اند:بحرانمشروعیت ،بحرانمعنا ، وبحرانبقا .

دسته‌بندی نهادهای اجتماعی

۱. نهادهای ذاتی-مردمی

این‌ها نهادهایی هستند که درون بافت اجتماعی و روابط طبیعی انسان‌ها رشد می‌کنند. مثلنهاد_خانواده ، آموزش اولیه، معاشرت‌های محلی و سنت‌های دیرینه. این نهادها بدون نیاز به ساختار حاکمیتی و از دل پیوندهای انسانی شکل می‌گیرند.
اما امروز، شاهد تضعیف این نهادها هستیم. نهادخانواده دیگر محورمعنا و پشتیبانی عاطفی نیست. روابط انسانی جای خود را به پیوندهای سطحی، ناپایدار و منفعت‌محور داده‌اند. زن و شوهر جای خود را به «پارتنر»های موقت داده‌اند، و حس تعلقی که خانواده در گذشته ایجاد می‌کرد، به مرور محو شده است.

۲. نهادهای حاکمیتی-ساپورتیو

این‌ها نهادهایی هستند که با هدف حمایت و ارائهخدمات اجتماعی توسطحکومت ایجاد شده‌اند، مانند کمیته امداد، بیمه، نهاد آموزش‌وپرورش رسمی و خدمات سلامت. در گذشته، کمک به دیگران یک وظیفه‌ی فردی، اخلاقی و دینی بود. اما با رسمی شدن این وظیفه و واگذاری آن به نهادهای دولتی، مردم کم‌کم مسئولیت اجتماعی خود را فراموش کردند. حالا کمک کردن نه یک وظیفه‌ی شخصی بلکه یک مسئولیت نهادی فرض می‌شود (در مورد این موضوع بیشتر بخوانیم) (نقل به مضمون از 1سلسله سخنرانی حاج آقای قاسمیان - حکمرانی مردمی )

۳. نهادهای نظم‌بخش (یا کنترل‌گر)

نهادهایی مانندقوه_قضائیه ،پلیس ، رسانه‌های رسمی، ونهاد_دین سازمان‌یافته، وظیفه‌ی حفظنظم و شکل‌دهی بهرفتار_عمومی را بر عهده دارند. اما در شرایطی که این نهادها مشروعیت خود را از دست می‌دهند، نظم اجتماعی نه بر اساساعتماد ، بلکه بر اساسترس ،عادت یااجبار شکل می‌گیرد.


بحران معنا و نظم نمایشی

اگر اعتماد و معنا نباشد، آن چیزی که به آننظم می‌گوییم، فقط یک ظاهر است. نظم به جای آن‌که از درون بجوشد، از بیرون تحمیل می‌شود. مثلاً کسی که قوانین را رعایت می‌کند چون می‌ترسد جریمه شود، نه بهنظم_اجتماعی بلکه بهنظم_ابزاری وفادار است. در اینجا با یک نظم سطحی روبه‌رو هستیم. زیر این ظاهر منظم، پوسیدگی و گسیختگی عمیقی در حال شکل‌گیری است.

داربست یا زندان؟

شاید این نهادهای فرسوده همچون داربستی باشند که هنوز بخشی از ساختار اجتماعی را نگه داشته‌اند. اما اگر این داربست‌ها جای معماری واقعی را بگیرند، خود تبدیل به زندانی برای تحول اجتماعی خواهند شد. سؤال اساسی اینجاست:

آیا باید نهادهای فرسوده را فرو ریخت؟ یا آن‌ها را به عنوان داربستی موقت حفظ کرد تا نهادهای نو از دل جامعه رشد کنند؟

نگاه فلسفی به نظم و انتروپی

برخی نظریه‌پردازان سیستمی می‌گویند اگر نهادها نباشند، جامعه به سمت انتروپی و فروپاشی می‌رود. اما از زاویه‌ای دیگر، می‌توان دید که در طبیعت، نظم نه با اجبار، بلکه با چرخه‌های طبیعی حفظ می‌شود. جامعه نیز، اگر فضا برای خودتنظیمی داشته باشد، می‌تواند مانند طبیعت به تعادل و بازسازی برسد. پس شاید بی‌نظمی ظاهری، آغاز یک بازسازی عمیق باشد، نه نشانه‌ی فروپاشی کامل.

مسیرهای گذار از بحران معنا به بازسازی اجتماعی

۱. بازشناسایی ریشه‌ی بحران (تشخیص دقیق): فهم این‌که بحران نه فقط در عملکرد نهادها، بلکه در معنا، باور و نظام ارزش‌هاست.

۲. گسست تدریجی از نهادهای نمایشی (نه با انکار، بلکه با درک تدریجی): شناسایی نهادهایی که تنها ظاهر نظم را حفظ کرده‌اند.

۳. تقویت کنش‌های کوچک، خودجوش و محلی: ایجاد نهادهای کوچک و مردمی برای جایگزینی تدریجی.

۴. ایجاد فضاهای گفت‌وگو، روایت و بازاندیشی: تولید معنا از طریق تعامل، تجربه و داستان.

۵. بازتعریف نقش فرد در جامعه: از مصرف‌کننده نظم به کنشگر معنابخش.

۶. نوآوری نهادی (Institutional Innovation): طراحی نهادهای منعطف، موقت و بومی.

۷. گذار از کنترل به معنا: حرکت از نظم بیرونی به نظم درونی‌شده و باارزش.

راهکارها

۱. بازسازی نهادها از پایین به بالا

پشتیبانی از نهادهای مردمی، کوچک، انعطاف‌پذیر و بومی.

۲. احیای حس تعلق و مسئولیت فردی

فرهنگ‌سازی برای بازگشت نقش فعال افراد در ساخت جامعه.

۳. رشد فضاهای گفت‌وگو و بازاندیشی

خلق رسانه‌ها، حلقه‌ها و روایت‌های مستقل.

۴. بازتعریف فناوری به‌عنوان ابزار پیوند

استفاده از ابزارهای دیجیتال برای ایجاد شبکه‌های اجتماعی واقعی.

نوع نهادویژگی‌هاکارکرد اصلیبحران کنونیپرسش بنیادین
نهادهای ذاتی-مردمیزاده‌شده از دل مردم، درون‌زا، غیررسمیتولید پیوند، معنا، مسئولیت انسانیتضعیف روابط، بی‌تفاوتی، جایگزینی با روابط سطحیآیا می‌توان پیوندهای از دست‌رفته را بازسازی کرد؟
نهادهای حاکمیتی-سپورتیوساختار رسمی، حامی مردم، با وظایف مشخصارائه خدمات و حمایت اجتماعیبی‌اعتمادی عمومی، خالی شدن از معنااگر اعتماد مردم از بین برود، آیا ساختارهای مردمی جایگزین ممکن است؟
نهادهای نظم‌بخش (کنترل‌گر)وظیفه کنترل، قانون، مشروعیت، نظمنظم اجتماعی، بازدارندگی، شکل‌دهی هنجارهابحران مشروعیت، تبدیل نظم به تظاهرنظم از کجا می‌آید وقتی اعتماد نیست؟ ترس؟ عادت؟ یا چیز دیگر؟

Footnotes

  1. خلاصه‌ها و برداشت من از این سلسله سخنرانی در Zeylead بخش سخنرانی - حاج آقای قاسمیان - حکمرانی مردمی، وجود دارد https://razeytoon.github.io/Zeyleada/